نقد عکس #۱۳۹

«نقد عکس» نام یکی از بخش های لنزک است. در بخش نقد عکس، که آخر هفته ها برگزار می شود، ما عکس ارسالی یکی از خوانندگان عزیزمان را منتشر می کنیم و از شما خواهش می کنیم که انتقادات سازنده خود را در مورد آن مطرح نمایید. این یک راه عالی برای یادگیری بیشتر در مورد عکاسی، مطرح کردن دیدگاه ها و نقد شدن عکس خود شماست. در ادامه از شما برای شرکت کردن در این بخش و مطرح کردن نظرتان در مورد عکس نقد شماره ۱۳۹ دعوت می کنیم.

قوانین ساده این بخش

  • گاهی ما عمدا عکس هایی که بی عیب نیستند را انتخاب می کنیم، پس لطفا با انتقادات سازنده خود به دوستانتان کمک کنید
  • آزادانه هر نصیحتی که می دانید مفید است را مطرح کنید – ترکیب بندی، نورپردازی، ویرایش و…

کاندید این هفته بخش نقد عکس (برای مشاهده سایز بزرگ تر روی عکس کلیک کنید):

عکس

مشخصات عکس :

  • دیافراگم: f/11
  • سرعت شاتر: ۱/۱۲۵sec
  • حساسیت سنسور: ISO-100
  • فاصله کانونی: ۲۰mm

عکاس: آقای رضا قلی زاده

قصد داشتید چه چیزی را به تصویر بکشید؟

دنیا همانند جنگلی است وهم آلود که در آن آینده ای نامعلوم فراروی آدمی است.

لطفا نظر خود را در قسمت نظرات، پایین همین صفحه، مطرح نمایید. شما چگونه چنین صحنه یا عکسی را به طور متفاوتی به تصویر می کشیدید؟ تشکر فراوان از همه عزیزانی که هفته گذشته در این بخش دیدگاهشان را مطرح نمودند.

سازنده ترین نظرات در سایت به شکل برجسته ای نمایش خواهند یافت. شما هم می توانید با کلیک روی این لینک عکس خود را برای بخش نقد ارسال نمایید.

مروری بر نقد عکس هفته گذشته

یکی از دیدگاه های برجسته هفته گذشته: نگار: پریدن… شوق پریدن بهترین لفظی ست که شاید تشبیهی از حسی باشد که به این تصویر دارم. نوری که از میانه ی عکس از پشت عکس ها به ابر ها دمیده شده انگار که از چشمان به دست هایم کشیده میشود و دل دل میکنم تا قدرت بال زدن بگیرم و بپرم. مردی که نیم قدم عقب تر از لبه ایستاده و حالت عادی فیگور بدن اش نشان میدهد که به چیز دیگری فکر میکند تا اینکه از سر من گذشت… شاید با خودش میگوید: بعدا…. بعدا خواهم پرید… در این تصویر سوژه ی قوی چشم را نمیگیرد. نمیتوان تمیز داد که هدف عکاس ابر ها هستند، نور و یا انسان و صخره، هرچند که تضاد رنگ بسیار میان انسان و ابر ذهن را معطوف به تقابل میان آن دو می سازد و این به هدف عکاس که مواجهه ی انسان با عظمت طبیعت است، نزدیک می باشد. عظمت به صورت معمول در زیبایی خیره کننده، تفاوت مقیاس اندازه ای با انسان، حیطه ی موضوع به ببیننده و امثال این موارد القا می گردد که در این تصویر با وجود زیبایی ذاتی تلفیق نور و ابرها، شاید اگر زاویه ی دوربین از پایین تر برای نشان دادن اسمان و یا از بالاتر برای گسترش دید به عمق ابر ها و دره و نیز در نور سنجی ابر ها پر فراز و نشیب تر با کنتراست بیشتر ثبت میگردید مفهوم «عظمت» القای بیشتری میافت. هر چند حالا هم عکس لحظه ی شکوهمندی را به ثبت رسانده است. خسته نباشید.

لنزک: نقد فوق یکی از نقد های برجسته مطرح شده در هفته گذشته می باشد. ما سعی می کنیم هر هفته یکی از نقد های سازنده خوانندگان عزیزمان را در این قسمت معرفی کنیم، اما قطعا قضاوت در مورد «برجسته ترین» نقد بر عهده شما است. از این رو توصیه می کنیم شما نیز تمامی این نقد ها را مطالعه بفرمایید. برای مطالعه تمامی نقد های مطرح شده در هفته گذشته، روی عکس فوق کلیک کرده و به پایین صفحه مراجعه نمایید.

نظرات شما

  1. غلامرضا

    ۸ مرداد ۱۳۹۵

    با سلام خدمت همه دوستان و عکاس محترم این عکس
    به نظر من:
    قرار دادن درختی با شاخه های پر از برگ که در سمت چپ کادر و نزدیک به دوربین خودنمایی میکنه,با حس وهم آلود جنگل و نامیدی از آینده,تناقض داره و بر عکس,حس امید به آینده رو در بیننده ایجاد میکنه.که این تناقض میتونه هم به عنوان نقطه ی ضعف عکس و هم به عنوان نقطه قوت عکس در نظر گرفته بشه,بدین شکل که در این جنگل سرد و خزان دیده هنوز درختی هست که به زندگی امیدواره
    درخت سمت راست کادر هم با نقاط درخشان سفید و مشکی خودش,فضای ناهماهنگی در عکس ایجاد کرده و نگاه بیننده رو به مدام به سمت خودش می دزده و از موضوع اصلی عکس دور میکنه
    در کل اگر عکس در زمانی که شاخه ها خالی از برگ بودن گرفته میشد,نا امیدی بیشتر احساس میشد
    متشکر

  2. majid

    ۶ مرداد ۱۳۹۵

    با سلام
    دوستان خیلی زیبا نقد کردندو با حواندن نقدها نا خوذاگاه ذهن بیننده به ان سو میرود . شاید شخص رهرو از این زیبایی پیش رو صرفنظر کرده و به عمق زده است. و باید رفت و حرکت کرد. در پس تاریکی روشنایی وجود دارد..
    تصویر منتخب میتوانست بهتر باشد و اگر قرار است نقد شود میبایست المانها و شاخص های قوی تری را داشته باشد. همانطور که دوستان گفتند.
    موفق باشید

  3. مصطفی

    ۳ مرداد ۱۳۹۵

    سلام
    یک احساس قابل لمس و زنده .. یک شور عجیب .. یک نوع میل به وهم در این عکس میبینم. این شخصی که دقیقا در وسط قاب قرار گرفته کمی حس مردگی ایجاد کرده که به کمک درخت های بلند و باریک و عمقی که توسط مه پوشیده شده میاد تا فضای اوهام رو بهتر به تصویر بکشه و اینکه داره قدم بر میداره و بیشتر به عمق بره همون میلی هست که شخص به وهم داره
    حسی تو این کار وجود داره که میشه فهمید اما با کلمات خوب نمیشه فهموند و به همین خاطر فکر میکنم عکس خوبیه
    تنها ایرادی که داره این درخت جلو هست که لکه های سفیدش مانع وارد شدن به عکس میشه
    بنظرم اگه جلوی قاب یا فورگراند سطح تیره تری قرار میگرفت مخاطب سریع تر ارتباط برقرار میکرد

    من که عکس رو پسندیدم

  4. زهرا

    ۲ مرداد ۱۳۹۵

    با سلام

    اگر عکس در کادر عمودی گرفته می شد طوریکه دو درخت سیاه رنگ جلویی در دو طرف تصویر (کادر در کادر) قرار می گرفت و اولین درخت از سمت راست تصویر (درخت سفید) کلا از کادر خارج می شد، تمرکز روی مسیر مه آلود وسط که مرد در آن در حرکتی به سمت جلوست بیشتر و شدیدتر می شد. ضمن اینکه عمودی بودن کادر و به تصویر کشیدن قد بلند درختان شاید باعث القا مفهوم “عمق” بیشتر و وهم آلودی بیشتر دنیا باشد.

    در صورتیکه اصرار بر گرفتن عکس با کادر افقی باشد، ترجیح من این بود که به جای حرکت مرد در دل جنگل، وی را دقیقیا در جایگاه درخت جلویی سمت چپ کادر و پشت به دوربین قرار دهم. تا نظاره گر جنگل و وهم آلودی آن باشد.

  5. Ehsan

    ۲ مرداد ۱۳۹۵

    با تشکر از عکاس عزیز و بر و بچه های لنزک! از تن عکس، نوردهی و هایلایت هایی که روی درختها که خب خزه اند و در اثنای سیاه و سفید کردن عکس ایجاد شده اند خیلی خوشم اومد. اضافه کردن یک انسان به عمق عکس هم از نظر بنده به عکس کمک کرده. اما همه ما خطوط عمودی در عکس رو به معنای پویایی و حرکت میشناسیم و مه رو علامت سردی و سکون. به عقیده بنده درختهای نزدیک به دوربین نقش ستون های بزرگی رو بازی کردن که حس جنگل مه آلودی که پشت سرشون شکل گرفته رو پاره پاره میکنن. عکاس محترم در توضیحات فرمودند که حس وهم آلود رو میخواستن نشون بدن پس من ترجیح میدهم که درختهای جلویی رو نداشته باشیم و فقط درختهای دورتر مه آلود در کنار سوژه وجود میداشتند. منظورم اینه که با تغییر کامپوزیشن این درختها هم به درختهای دورتر اضافه میشدن یعنی اگر پشت سر عکاس خالی بود بهتر بود عقبتر بایستد و یا از فاصله کانونی وایدتری استفاده میکردند. دوربینشون رو ننوشتند ولی از قرار معلوم کراپ بوده یعنی عکس با فاصله کانونی ۳۰ یا ۳۲ گرفته شده که برای این کادر زیاد به نظر میرسه. نکته بعدی البته تکنیکی نیست صرفا ترجیح شخصیه اونم اینکه عکاس به زمین نزدیکتر بشه تا راهی که از دوربین تا سوژه بین درختا ایجاد شده چشم بیننده رو سمت و سو بده. بازم ممنون!


لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *