در این مطلب یاد می گیریم که برای نقد عکس چه گام ها و مراحلی را باید طی کرد تا یک عکس را به طور موفق نقد کنیم. در نقد عکس اولین قدم این است که از خودمان بپرسیم: چه میبینیم؟ مرحله ای که به آن توصیف می گوییم. مراحل بعدی: تفسیر، ارزیابی و نظریه پردازی هستند که هر یک را در این مقاله کوتاه لنزک، که از کتاب نقد عکس نوشته تری برت برگرفته شده، توضیح می دهیم.
در نقد عکس اولین قدم این است که از خودمان بپرسیم: چه میبینیم؟
چه میبینیم شامل چند بخش جدا از هم است.
الف: نقاط – خطوط – اشکال – بافت ها و …
ب: عناصر شناخته شده با بررسی کیفیت و نوع آن ها
ج: بررسی توزیع نور و کنتراست
به این مرحله از نقد توصیف می گوییم.
توصیف عکس فوق:
تعداد بی شماری مستطیل عمودی می بینیم که با یک پرسپکتیو محو شونده به یک سوم بالای تصویر امتداد پیدا کرده است.
این مستطیل ها جعبه های مقوایی هستند که درون هر کدام از آن ها یک نفر مچاله شده است.
از میان این جعبه ها یک نفر سرک کشیده است.
جعبه ها تمام کادر را پوشانده اند و نوع چیدمان جعبه ها به شما بی پایان بودن آن ها را القا می کند.
تصویر از نوع کم کنتراست است و بیننده حضور پر رنگی از نور خورشید حس نمی کند.
خطوط دیدگانی در تصویر به سمت بالای تصویر و مرکز آن امتداد پیدا کرده اند.
دومین قدم در عکس کاوی تفسیر است
یعنی معنی یابی برای عناصر تصویر و بررسی محل جایگزاری عناصر و …
جعبه های مقوایی تداعی کننده ی دو چیز می توانند باشند. تابوت یا قبر
تابوت گزینه ی محتمل تری به نظر می آید. تابوت های یک اندازه با جنس مقوایی (ارزان و کم اهمیت) به شما یک پیام را القا می کند.
ارزش پایین انسان در ساختار!
این انسان ها به نظر مرده نمی آیند. با بررسی فیگور و زبان بدن آدم هایی که قابل مشاهده هستند به این نتیجه می رسیم که انسان ها خوابیده اند یا مخفی شده اند یا در آن جا قرار داده شده اند.
از میان این مردانِ خواب فقط یک نفر در حال سرک کشیدن است. ( تداعی کننده میل برای آگاهی یا میل به سرکشی کردن)
پس ما با یک قهرمان روبرو هستیم. آنکه در مقابل ساختار ایستاده است.
قدم سوم ارزیابی است
ارزیابی یعنی بررسی این موضوع که آیا هنرمند در بیان دیدگاهش موفق بوده یا خیر.
در مورد این عکس جواب قطعا بله خواهد بود.
پیام عکس با کمی کنکاش آشکار می شود.
مردی که در ساختار نگنجید.
در ارزیابی دنبال زیاده گویی نباید بود و به آنچه کفایت می کند باید بسنده کرد.
قدم چهارم نظریه پردازی است که شامل دو بخش است
الف: داستان سرایی و نتیجه گیری شخصی که ابدا مطلق نیست ولی از عناصر تصویر بر می آید.
به این نقطه از نقد تاویل پذیری نیز می گویند . چراکه می توان مسیر های متعددی را برای نظریه پردازی طی کرد.
ب: بررسی اینکه اگر من بودم چه می کردم – یعنی تصور می کنیم اگر عکس فلان چیز را داشت یا اگر فلان چیز حذف می شد چه تاثیری بر عکس می گذاشت.
اصطلاحا نصایحی است که منتقد، بر عکس وارد می داند.
نقد عکس می تواند پیچیده و یا ساده باشد. به نظر من نقد عکس موفق نقدی است که توجه شما را به واقعیات عکس جلب کند و به شدت از اضافه گویی و فضیلت فروشی پرهیز کند.
پیام عکس ها می تواند یک احساس ساده یا یک پیام کوچک باشد. نباید با حرف های بی ربط پیام را لوس یا خدشه دار کرد.
برگرفته از: کتاب نقد عکس نوشته تری برت









۲۴ تیر ۱۴۰۴
خوندن این متن رسما یه شکنجه ی زیبایی شناختی بود. یعنی شما واقعا فکر میکنی نقد عکس، این فرایند پیچیده ی دیالکتیکی و شهودی، یه جور فرم اداری چهار مرحله ایه که باید پرش کرد؟ توصیف، تحلیل، تفسیر، قضاوت؟ این بیشتر شبیه دستورالعمل مونتاژ مبلمان ایکیاست تا یه رویکرد جدی به هرمنوتیک تصویر. این مدل فلدمن رو معمولا تو کلاس هنر دبستان درس میدن تا بچه ها یه سرگرمی داشته باشن، نه اینکه به عنوان یه متدولوژی بالغ و جدی جا بزننش.
اینکه شما کل تاریخ نقد مدرن از رولان بارت به اینور رو نادیده میگیری و یه چک لیست مکانیکی تحویل مخاطب میدی، فقط نشون دهنده ی عمق فاجعه ست. اصلا چیزی از studium و punctum به گوشت خورده؟ میدونی که کل این مرحله ی توصیف که با ذوق و شوق شرح دادی، همون studium پیش پا افتاده ایه که هیچ ارزش انتقادی نداره و کار اصلی منتقد پیدا کردن اون punctum هستش، اون شکاف، اون زخمی که تصویر به بیننده میزنه و کل ساختار معناییش رو زیر سوال میبره؟ نه، قطعا نمیدونی. چون اگه میدونستی میفهمیدی که این چهار مرحله ی خطی تو، یه توهین به ذات غیر خطی و تداعی گر خودآگاهه.
تحلیل فرمی؟ تفسیر؟ اینا بدون در نظر گرفتن le regard یا همون خیرگی سوژه، بدون درک mise en scène ذاتی خود مدیوم عکاسی، یه مشت حرف مبتذل و بی فایده ست. شما با این راهنما عملا یه قفس شناختی میسازی و به مخاطب یاد میدی چطور یه عکس رو ببینه بدون اینکه واقعا درگیرش بشه. بهش یاد میدی چطور از مواجهه ی واقعی با اثر فرار کنه و پشت یه سری مراحل از پیش تعیین شده پناه بگیره. این نقد نیست، این سرکوب کردن امر زیباشناختیه.
و اوج ماجرا اون قسمت قضاوته. یعنی خواننده ی بیچاره با این ابزار ناقص و سطحی که شما به دستش دادی، حالا باید در مورد موفقیت یه اثر قضاوت هم بکنه؟ این بیشتر شبیه یه جوکه. این راهنما نیست، این یه گواهی فوت برای قوه ی ادراک بصری نویسنده شه. لطفا دیگه در مورد نقد ننویس و این حوزه رو به حال خودش رها کن.