چگونه تنها با ۲ تصمیم کوچک، عکاسی خود را به طرز چشمگیری بهبود بخشیدم!

داشتم عکسی که امسال در نیویورک گرفتم را ویرایش می کردم و فکر کردم شاید جالب باشد نگاهی به عکس های قدیمی ام بیاندازم و ببینم من و نوع عکاسی ام چه تغییری کرده ایم. من اولین بار سال ۲۰۱۲ از این مکان بازدید کردم، بنابراین این فرصتی عالی برای یک مقایسه بود. ظاهر دو تصویر کاملا با هم متفاوت است و از نظر من پیشرفت بسیار زیادی در کیفیت حاصل شده، که باعث شد به این فکر کنم که چرا چنین فاصله زیادی بین سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ وجود دارد.

سوالی که بیشتر از همه از من پرسیده می شود این است: «واو، چه عکس خوبی! از چه دوربینی استفاده می کنی؟» آشنا به نظر می رسد؟ در گذشته، هر بار که این سوال را می شنیدم، همیشه اینطور جواب می دادم: به آنها می گفتم که از چه دوربینی استفاده می کنم، اما اضافه می کردم که به نظر من این موضوع واقعا مهم نیست.

عکاسان مبتدی و سرگرمی معمولا انتظار دارند که اگر فقط بتوانند پول کافی برای خرید تجهیزات بسیار بهتر پس انداز کنند، نتایج آنها را به صورت خطی بهبود خواهد بخشید. شاید به همین دلیل است که بسیاری از مردم دوربین های DSLR می خرند، بدون این که بدانند چطور باید از آن استفاده کنند، یا حتی ذهن بازی در مورد یادگیری نحوه استفاده از آن داشته باشند.

این نوع عکاسان را به راحتی می توان تشخیص داد… آنها کسانی هستند که از فلاش در حالت خودکار استفاده می کنند تا کل دورنمای شهری نیویورک را روشن کنند 🙂

من این رفتار را درک می کنم، چون همه ما می خواهیم بدون نیاز به کار زیاد در ابتدا (یا در کل) تصاویر عالی بگیریم. من نیز عکاسی منظره و شهری را اینگونه آغاز کردم، تا وقتی که متوجه شدم نیازی به فهمیدن تمام تنظیمات و کارهایی که دوربینتان برای شما انجام می دهد نیست، تا زمانی که واقعا بخواهید خلاق شوید.

برای من (یا برای اکثر ما) درک تفاوت بین تنظیماتی مانند f/4.5 و f/11 ضروری است، چون ممکن است سبک خاصی را در ذهن داشته باشیم. اما اگر شما در عکاسی تازه کار هستید و فقط می خواهید یک تصویر عالی بگیرید، ممکن است این مسئله آنقدر که فکر می کنید مهم نباشد.

من داشتم یک تصویری که امسال در نیویورک گرفتم را ویرایش می کردم و فکر می کردم که شاید جالب باشد نگاهی به عکس های قدیمی ام بیاندازم و ببینم من و نوع عکاسی ام چه تغییری کرده ایم. من اولین بار در سال ۲۰۱۲ از این مکان بازدید کردم، بنابراین این فرصتی عالی برای یک مقایسه بود.

ظاهر دو تصویر کاملا با هم متفاوت است و از نظر من پیشرفت بسیار زیادی در کیفیت حاصل شده، که باعث شد به این فکر کنم که چرا چنین فاصله زیادی بین سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ وجود دارد:

همه چیز مربوط به تجهیزات است – اشتباه است!

همانطور که به این ۲ تصویر نگاه می کردم، به تجهیزاتی که ۲ سال پیش استفاده می کردم فکر کردم و متوجه شدم که دقیقا از همین دوربین و حتی دقیقا از همین لنز استفاده می کردم. تنها چیزی که عوض شده بود، سه پایه بسیار ارزان و سنگینم بود، که سال ها پیش برای جلوگیری از کمر درد و فشار اعصاب باید آن را عوض می کردم.

علاوه بر آن، یاد گرفتم که چگونه از دوربینم استفاده کنم، برای مدتی در آن چاله معمول HDR افتادم، و بعد از آن تصمیم گرفتم شیوه پس پردازشم را بهبود بخشم، چون نتایج بسیار غیر واقعی که به دست می آوردم را دوست نداشتم.

من تعداد زیادی مقاله، کتاب و هر چیزی که در مورد عکاسی پیدا می کردم خواندم، کانال های یوتیوب زیادی را از عکاسان حرفه ای دیگر تماشا کردم، و چیزهای جدید را برای بهتر شدن امتحان کردم.

با نگاهی به گذشته، من تمام این «اشتباهات» کوچکی که مرتکب شده بودم را می بینم و درک می کنم و می دانم چطور باید آنها را برطرف کنم، اما مهم ترین بینشی که داشتم این است: من بدون هیچ گونه تجهیزات عکاسی جدید پیشرفت کردم. در واقع، عکس این قضیه صادق است: من تنها بر استفاده از یک لنز و فقط ثبت عکس های منظره تمرکز کردم. اثر جانبی خوب آن یک کوله پشتی بسیار سبک تر بود، که سفرهای طولانی تر را برای من لذت بخش تر می کرد و زمان بیشتری برای ثبت یک عکس عالی با تجهیزات موجود به جای تعویض دائم لنزها برایم باقی می گذاشت.


تمام آنچه که برای عکاسی منظره نیاز دارید

گفتم که تجهیزات در اکثر موارد برای عکاسان مبتدی یا سرگرمی مهم نیست، که این امر تا زمانی که حداقل تجهیزات را برای کار با آنها داشته باشید، صادق است. به نظر من، فقط این ۳ چیز ضروری هستند:

۱ – یک دوربین که قادر به عکاسی با فرمت RAW باشد.

۲ – یک دوربین که امکان تغییر f-stop به صورت دستی را داشته باشد.

۳ – یک سه پایه خوب (در حالت ایده آل با یک کنترل ریموت برای دوربینتان جهت جلوگیری از لرزش در هنگام فشردن دکمه شاتر)

برای مدتی مگاپیکسل را فراموش کنید، سعی نکنید با فیلترهای ND شروع کنید، و به دنبال دلیلی برای تهیه یک دوربین فول فریم برای به دست آوردن کیفیت تصویر بهتر برای عکس های خود از رد ستارگان نباشید. اینها همه تکنیک هایی عالی برای به دست آوردن یک نوع نتیجه خاص هستند، اما اگر هنوز مبتدی باشید، به هیچ وجه عکاسی شما را بهبود نمی بخشند.

۱

تصمیم یک: فقط بر روی یک چیز تمرکز کنید

من قبل از این که فقط بر روی یک بخش از انواع کاملا متفاوت عکاسی تمرکز کنم، طیف کاملی از موضوعات را با انجام عکاسی ماکرو (برای این کار یک لنز ۷۰-۳۰۰mm خریدم که تا کنون استفاده نشده)، امتحان کردن انواع نوردهی های طولانی، شروع عکاسی پرتره، و غیره… امتحان کردم.

به طور خلاصه، می خواستم همه چیز را امتحان کنم، اما هیچ وقت شانسی برای پیشرفت نداشتم، چون هر کدام به یک طرز فکر کاملا متفاوت و جنبه های تکنیکی خاص خود نیاز داشت. توصیه من به شما این است که از همین الان شروع به متمرکز شدن کنید. من عکاسی منظره را از همه ژانرها بیشتر دوست داشتم، بنابراین تصمیم گرفتم فقط از یک لنز استفاده کنم، که مرا به لنز ۱۷-۵۰mm رساند.

اگر عاشق عکاسی پرتره هستید، می توانید با لنز دیگری بر اساس آنچه که برای شما مهم است شروع کنید. از آنجا که من فقط با این تجهیزات مینیمال عکاسی می کردم، متوجه شدم که دید من برای پرسپکتیوهای خوب خیلی بهتر شده است، و حتی در عکاسی از اشخاص هم پیشرفت غیرفعال زیادی داشته است.

من تنها بعد از این که امسال از من خواسته شد در یک مراسم عروسی عکاسی کنم، متوجه این موضوع شدم. من خیلی از نتایج شگفت زده شدم، و حتی از قبل به عروس و داماد گفتم که نباید انتظار زیادی از من داشته باشند، چون مدت زیادی است که عکس پرتره نگرفته ام (و صادقانه بگویم، عکس های پرتره من در گذشته خیلی بد بودند).

و حدس می زنید چه اتفاقی افتاد؟ من فقط از همین یک لنز استفاده کردم که تا کنون خیلی خوب با آن آشنا شده ام. فرصت های کمتر، اما زمان بسیار بیشتر برای تمرکز بر جنبه های مهم و زمانبندی یک مراسم عروسی برای من به عنوان یک مبتدی در عکاسی از مراسم عروسی، نتایج فوق العاده ای پدید آورد.

۲

تصمیم دو: یاد بگیرید که چگونه تصاویر خود را پس پردازش کنید

من پس از تمرکز تنها بر روی یک چیز به منظور گرفتن یک عکس خوب، تصمیم گرفتم پس پردازشم را نیز بهبود بخشم. من به عنوان یک طراح وب و مدیر محصول حرفه ای، سال ها با Adobe Photoshop کار کرده ام، اما این یک روند کاری کاملا متفاوت بود.

از لحاظ تئوری، من تمام اصول اولیه نحوه استفاده از این نرم افزار پیچیده را می دانستم، اما نمی دانستم که چطور تصاویرم را به شیوه درست پس پردازش کنم. قدم مهم اول برای بسیاری از عکاسان این است که فتوشاپ یا نرم افزارهای مشابه را ابزاری برای تقلب در نظر نگیرند – چون اصلا اینطور نیست.

چشم (و مغز) انسان قادر است خیلی سریع با محدوده های دینامیکی بالا سازگار شود… اما دوربین اینطور نیست. به همین دلیل است که افراد در وهله اول شروع به انجام عکاسی HDR می کردند. اکثر اوقات، من تصاویر به دست آمده را می بینم و حال و هوای صحنه اصلی را به شکلی کاملا متفاوت به یاد می آورم.

رنگ ها اغلب از آنچه که به یاد می آورم، از زمانی که مثلا داشتم یک غروب شگفت انگیز را تجربه می کردم، متفاوت هستند. پس پردازش به من و همه شما این فرصت را می دهد تا همه چیزهایی را که از دست رفته به عکس خود برگردانیم. همچنین به همین دلیل است که گرفتن تصاویر RAW اینقدر مهم است، چون آنها حاوی و دربردارنده جزئیات بسیار بیشتری هستند، که در صورت تمایل می توانید آنها را بازیابی کنید.

این که چقدر باید عکس را «در فتوشاپ اصلاح کنید»، بیشتر به داده های خام شما بستگی دارد، اما از آنجا که من چیزهای زیادی یاد گرفتم، ترجیحات شخصی من در مورد آنچه که واقعا مهم است، به ترتیب زیر تغییر اساسی کرد:

۱ – زمانبندی و مکان

اگر عکس های خود را در زمان و مکان مناسب با یک غروب شگفت انگیز یا در ساعت آبی بگیرید، نتایج شما حداقل در سطح بسیار معقول و مناسبی خواهد بود.

۲ – پس پردازش

نحوه تنظیم نتیجه نهایی عمدتا به سبک شخصی شما بستگی دارد. آیا تا به حال تصویری را دیده اید که بلافاصله بفهمید چه کسی آن را گرفته است؟ در عکاسی پرتره ممکن است به خاطر نوع لباس یا غیره باشد، اما برای مناظر این مسئله بیشتر با شیوه پردازش تصاویر شما مشخص می شود.

۳ – گرفتن عکس

امکان ندارد در این بخش موفق نشوید، مگر آن که با استفاده از یک فوکوس اشتباه و به دست آوردن نتایج بسیار غیر شارپ یا تنظیم f-stop خود بر روی f/2.8 برای مناظر، عکس را کاملا خراب کنید. به نظر من این مهم ترین بخشی است که باید آن را درک کنید!

عکاسان حرفه ای عالی به این دلیل که بهترین و گران ترین تجهیزات را دارند بهترین نتایج را به دست نمی آورند، بلکه به این دلیل که آنها بهترین زمان برای گرفتن یک عکس عالی و نحوه پردازش این داده های خام را می دانند. یک مثال بسیار خوب، یکی از عکاسان مورد علاقه من، کیلیان شونبرگر (Kilian Schönberger) است، که دقیقا می داند چگونه به موقع آن حس و حال عرفانی مه آلود را در تمام تصاویرش به دست آورد.

ن

نتیجه گیری

حتی اگر هنوز شور و اشتیاق زیادی برای عکاسی ندارید، ایده خوبی است که شروع به تمرکز بر روی یک چیز و بهبود مهارت های خود در این حوزه کوچک کنید. با نگاهی به گذشته، متوجه گام های بسیار بزرگتری می شوید که برای کل دانش و نتایج عکاسی شما نیز سودمند خواهد بود.

اگر در حال حاضر یک دوربین مناسب دارید و به سرمایه گذاری پول خود بر روی یک مدل جدیدتر فکر می کنید، باید دوباره در مورد آنچه که می خواهید به دست آورید فکر کنید. من هیچ وقت یک عکاس مراسم عروسی حرفه ای را از خرید یک لنز f/1.8 جدید منصرف نمی کنم اگر در حال حاضر فقط یک لنز f/4 دارد، اما اکثر اوقات شما بدون تجهیزات بیشتر وضعیت بهتری خواهید داشت.

و در آخر، اگر هنوز از Adobe Lightroom (یا Capture One)، Adobe Photoshop یا این فیلترهای شگفت انگیز Nik و Topaz استفاده نمی کنید، باید به فکر سرمایه گذاری بر روی کیفیت پس پردازش خود و یادگیری نحوه استفاده صحیح از این ابزارها باشید.

نویسنده: مانوئل بکر (Manuel Becker)


لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *