نگاهی به داستان عکاسی رایان از نگاه شگفت انگیز دختر کوچکش

گرفتن عکس های پرتره خوب به مهارتی بالا نیاز دارد. امروز می خواهیم داستان عکاسی رایان پندلتون (Ryan Pendleton) از نگاه خیره و شگفت انگیز دختر کوچکش را با هم مرور می کنیم که نتیجه آن عکس زیبایی با عنوان «یخ زده – frozen» است. ابتدا از رایان پندلتون چند سوال پرسیدیم تا بیشتر با او آشنا شویم.

سلام رایان! ممکن است کمی از خودت برایمان بگویی؟

من ۳۲ سال دارم و در حال حاضر با همسر و دو فرزندم در میزوری آمریکا زندگی می­کنم. من عکاسی را ۱۰ سال پیش و به طور اتفاقی شروع کردم، اما در پنج سال اخیر عکاسی تبدیل به یکی از اصلی­ ترین علایق من شده است.

عالیه. تو عکس های خانوادگی شگفت انگیز زیادی گرفته ای. در عکاسی از آدم ها به چه چیزی بیشتر علاقه داری؟

در مورد خانواده خودم می­توانم بگویم که نوعی تعقیب زمان به حساب می­ آید. منظور من این است که وقتی در آینده به این عکس ها نگاه کنم، داستان زمانی خاص از زندگیمان را روایت خواهند کرد. اما دلیل اصلی آن شکار لحظه­ های ناب است که بیشتر از همه من را به خود جذب می­کند.

عکاسی برای شما یک حرفه است یا تنها نقش یک سرگرمی را دارد؟

عکاسی شغل اصلی من نیست اما در برخی از موارد در ازای عکس­هایی که از مشتری­ها می­گیرم پول هم دریافت می­کنم. رابطه­ای که من با عکاسی برقرار کرده­ ام فراتر از یک سرگرمی است، اما در حد یک حرفه اصلی هم به آن نگاه نمی­کنم. من مدیر بخش خرید و فروش شرکت بکوود هستم که به عنوان شغل اصلی من به حساب می­ آید. شرایط کاری من معمولا به شکلی است که فرصت سفر زیاد برایم پیش می­ آید. در طول این سفرها دوربینم همیشه همراه من است.

برای روز مادر چه عکسی را به مادرتان هدیه می­دهید؟

به مادرم که بهترین مادر دنیاست عکس زیر را هدیه می­دهم، چون این عکس هر دو نوه او را نشان می­دهد. او قبلا به من گفته است که چقدر این عکس را دوست دارد. دوستت دارم مادر!

واقعا عالی بود. ممنون که به سوالات ما پاسخ دادی رایان!

راز عکس «یخ زده»

به یاد دارم که حسابی از ماندن در خانه بی­قرار شده بودم. زمستان گذشته یکی از طولانی­ ترین و سردترین زمستان­ هایی بود که آمریکا به خود می دید. آنقدر برف روی زمین بود که همه جا یخبندان شده بود. انگار که در خانه گیر افتاده بودیم. وضعیت هوا و خستگی من باعث شد تا به جای بیرون رفتن، با یک عکس، هوای سرد بیرون را به درون اتاق نشیمن گرم خانه بیاورم.

من دو مدل بسیار زیبا دارم که در تمام ساعات و روزهای هفته در دسترس هستند. آن روز دخترم شکایت می کرد و غر می زد که نمی­خواهد دوباره سوژه عکاسی من باشد. یک روز کاملا ابری بود و لایه سفید برفی که روی زمین نشسته بود نور لطیف خورشید پشت ابرها را بازتاب می­کرد. می­دانستم که باید با نور پنجره عکاسی کنم. تعدادی لباس از کمد بیرون آوردم و در نهایت یک کلاه روسی خزدار را برای عکس انتخاب کردم. وقتی این کلاه را روی سر دخترم گذاشتم، متوجه شدم که این برای عکس مورد نظر من بسیار مناسب است. یک شال را به دور گردن او انداختم و به سرعت عکاسی را شروع کردم تا دوباره شروع به غر زدن نکند. او را در کنار پنجره­ ای قرار دادم که در سمت جنوبی خانه ما قرار داشت. با این کار نور بسیار زیبایی به سمت چپ صورت او می­ تابید. با این وجود نور سمت راست صورت او کم به نظر می­رسید. رفلکتور بزرگ و جمع شونده ۵ در ۱ خود را آوردم تا نور سمت راست صورت او را بیشتر کنم. در ابتدا رفلکتور طلایی رنگ را امتحان کردم ولی نتیجه آن بیش از حد گرم بود. اما می­خواستم که عکس به طور کلی سرد باشد، هم زمینه و تم عکس و هم تراز سفیدی. بنابراین تصمیم گرفتم که از رفلکتور نقره ­ای استفاده کنم که همان نور را به من داد، اما صحنه را «سرد» نگه داشت.

از آنجایی که هیچگاه آن را بر نمی دارم، دوربین نیکون D700 من یک لنز ۸۵ mm 1.4G روی خود داشت. این لنز فشرده سازی صحنه خوب، کنتراست و وضوحی عالی دارد و دریچه دیافراگم ۱٫۴ آن به من اجازه می­ دهد که عمق میدان بسیار کمی داشته باشم و سوژه­ ام را از محیط اطراف جدا کنم. می­خواستم که صورت و چشم­ها واضح و شارپ باشد و بقیه جزئیات تا حدودی مات شود. باید مطمئن می­شدم که با ISO 200 کار می­کنم و دریچه دیافراگم را روی f/2 تنظیم کردم. سپس از دخترم پرسیدم که آیا می توانی به لنز نگاه کنی و بگویی چشم های من چه رنگی هستند؟ این حقه را حدودا ۸۰۰۰ بار استفاده کرده­ ام اما به نظر می­رسد که هنوز هم کار می­کند. در طول مدتی که الی بی­ حرکت مانده بود، توانستم ۵ بار از او عکس بگیرم. پس از آن کلاه را از سرش درآورد و رفت که بازی کند.

وقتی که این عکس را گرفتم از نتیجه بدست آمده بسیار متعجب شدم، چرا که به عنوان یک خروجی از دوربین بسیار کامل به نظر می­ رسید و تقریبا نیازی به ادیت نداشت. نور لطیف وارد شده از پنجره کار خود را کرده بود. من عکس را در قالب مربعی کراپ کردم و تلاش کردم که با افزایش کنتراست و وضوح ، تمرکز را بر روی صورت سوژه قرار دهم. وقتی که به عکس نهایی نگاه کردم به یاد فیلمی که چند شب قبل دیده بودیم افتادم و عنوان عکس را از روی آن انتخاب کردم.

رایان این عکس را در سایت ۵۰۰px به اشتراک گذاشته است.


لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *