
نظریه های گشتالت (Gestalt) توسط روانشناسان آلمانی در دهه ۱۹۲۰ به رهبری ماکس ورتایمر با این باور که ذهن از گرایش های خودسازماندهی برای شکل دادن به یک «دید کلی جهانی» استفاده می کند، ایجاد شدند. این نظریه ها تلاش می کنند توضیح دهند که ما هر چیزی را که می بینیم چطور درک می کنیم و برای ایجاد یک «درک تصویری» چگونه آنها را در ذهن خود سازماندهی می کنیم. ایده اصلی این است که وقتی ما با یک صحنه آشفته از لحاظ بصری مواجه می شویم، ذهن ما آن را به الگوها و اَشکال قابل تشخیص تر ساده می کند. این نظریه ها تحت عنوان اصول گشتالت شناخته شده اند. منشأ خود کلمه گشتالت به معنی شکل دادن/ به تصویر کشیدن/ سازماندهی کردن است که به عنوان یک کل یکپارچه شده است. بنابراین، این نظریه ها اغلب به صورت «کل بزرگتر از مجموع بخش هاست» بیان می شوند، چون ذهن ما یک تصویر را در شکل کلی آن، و نه تک تک بخش های آن درک می کند. این مکانیزمی برای ذهن است که وقتی یک تصویر را می بیند دیوانه نشود.
ادامه مطلب