نقد عکس #۸۷

«نقد عکس» نام یکی از بخش های لنزک است. در بخش نقد عکس، که آخر هفته ها برگزار می شود، ما عکس ارسالی یکی از خوانندگان عزیزمان را منتشر می کنیم و از شما خواهش می کنیم که انتقادات سازنده خود را در مورد آن مطرح نمایید. این یک راه عالی برای یادگیری بیشتر در مورد عکاسی، مطرح کردن دیدگاه ها و نقد شدن عکس خود شماست. در ادامه از شما برای شرکت کردن در این بخش و مطرح کردن نظرتان در مورد عکس نقد شماره ۸۷ دعوت می کنیم.

قوانین ساده این بخش

  • گاهی ما عمدا عکس هایی که بی عیب نیستند را انتخاب می کنیم، پس لطفا با انتقادات سازنده خود به دوستانتان کمک کنید
  • آزادانه هر نصیحتی که می دانید مفید است را مطرح کنید – ترکیب بندی، نورپردازی، ویرایش و…

کاندید این هفته بخش نقد عکس (برای مشاهده سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید):

عکس

مشخصات عکس :

  • دوربین: Canon EOS M
  • دیافراگم: f/5.6
  • سرعت شاتر: ۱/۱۲۵sec
  • حساسیت سنسور: ISO-800
  • فاصله کانونی: ۵۵mm

عکاس: آقای مهدی کیوانی

قصد داشتید چه چیزی را به تصویر بکشید؟

دنبال تصویر یا مفهوم خاصی نبودم راستش 🙂 ، بیشتر تلاش کردم یه حس رو منتقل کنم، یه جور حس دلهره و تنهایی، اون بخشی از کتاب بینوایان که تو کتاب ادبیات دبیرستانمون خوندیم رو یادتونه؟ هدف عکس این بوده که حسی رو که کوزتِ قصه تو اون لحظه داشت منتقل کنه و خب مطمئنم ویکتور هوگو خیلی بهتر از من توصیفش کرده 🙂 خوشبختانه موفق هم بودم تا حدودی، تقریبا تمام کسایی که پای این عکس نظری نوشته بودن تو اینستا از ترسناک بودنش حرف زدن، یکی اسم این نورها رو گذاشته بود قاتلان شب، یکی بهشون میگفت خفاش ها و یکی حتی تا گله ی گرگ ها پیش رفت. امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم.

لطفا نظر خود را در قسمت نظرات، پایین همین صفحه، مطرح نمایید. شما چگونه چنین صحنه یا عکسی را به طور متفاوتی به تصویر می کشیدید؟ تشکر فراوان از همه عزیزانی که هفته گذشته در این بخش دیدگاهشان را مطرح نمودند.

سازنده ترین نظرات در سایت به شکل برجسته ای نمایش خواهند یافت. شما هم می توانید با کلیک روی این لینک عکس خود را برای بخش نقد ارسال نمایید.

لینک برای به اشتراک گذاشتن این نقد


مروری بر نقد عکس هفته گذشته

دیدگاه برجسته هفته گذشته: عباس: سلام و خسته نباشید خدمت همگی عکس خوبیه، من ضمن خوندن نظرات سایر دوستان با اکثرشون درباره عدم توازی خطوط موافقم. اما معلوم نیست ک سوژه واقعا تحت اختیار عکاس بوده یا نه. استفاده عکاس از خطوط موجود در محیط میتونست به دو حالت باشه، اول اینکه دقیقا عکاس خودش رو ب جایی برسونه ک دقیقا پشت سر سوژه بمونه(تقریبا مثل الان) منتها به قول دوستان توازی خطوط رعایت بشه یا اینکه اگر شرایطش نبود خودش رو ب کنار سوژه و پنجره ها برسونه و با استفاده از اون مستطیل های پنجره، پرسپکتیو خلق کنه. اما برسیم به خود عکس، تشابه پنجره ها و امکانات ارتباطی امروزی، دیدن جامعه از داخل این پنجره ها که به مثابه نگاه کردن به تلویزیون میمونه و پیگیری اخبار و اتفاقات از داخل این جعبه میمونه. حسی از آگاهی و برتری مخلوط با آسایش طلبی، گویی با ایستادن در سایه میدونیم چه اتفاقی در زیر آفتاب میفته.

نظرات شما

  1. سجاد

    ۱۵ آذر ۱۳۹۴

    واقعا عالیه.با سواد من هیچ ایرادی نداره.

  2. fatemesh1996

    ۳۱ تیر ۱۳۹۴

    عکس عالیه همه چیش . جذب کنندس و کمی ترسناک. مشکل کادرشه..که گویا وقت نداشتید.
    این بی نظم بودن ماشینا مخصوصا قسمت بالای عکس حس دلهره به ادم میده و حرکت هم توش دیده میشه
    افرین !

  3. اسدی

    ۳۰ تیر ۱۳۹۴

    اقا من نمیتونم چیزی بگم خیلی خفن شده ؟

  4. سپهری

    ۳۰ تیر ۱۳۹۴

    عکس خوبیه.ب نظرم ماشینا شبیه ادما و افکار و نیتهاشونه.یکی با فکر موذیانه و شیطانی یکی ساده یکی چشماشو باز باز کرده تا حقایق رو ببینه تو دنیایی که ممکنه تاریکی مزاحم باشه.ولی درعین حال همگی یکرنگ دیده میشن.اگه عکاس کمی ب چپ میرفت فاصله ماشینها بهتر میشد ولی در هرحال ما جای عکاس نیستیم و شاید بهتر از این نمیشده

  5. علیرضا آقایی

    ۲۷ تیر ۱۳۹۴

    در همون نگاه اول واقعا آدم رو جذب می کنه، به نظرم ماشین ها خیلی به زامبی شباهت دارن، اما چون حرکت یا هجومی ازشون دیده نمیشه یه کم این حس رو کم می کنه…
    اما از طرف دیگه منو به یاد رمان فوق العاده زیبای کوری میندازه، و ماشین ها میتونن نماد انسان هایی باشن که دچار کوری شدن، کوری ای که بر خلاف تصور ما که شخص مبتلا همه جا رو سیاه می بینه، اما در این رمان نوعی کوری مطرح میشه که بیمار همه چیز و همه جا رو بسیار روشن میبینه، و این روشنایی خیلی زیاد باعث میشه که افراد از شدت نور چیزی رو نبینن و سر در گم بشن ، مثل همین ماشین هایی که به نظر میرسه مبهوت سر جای خودشون ایستادن. به نظرم این عکس رو میشه به جایی از داستان نسبت داد که این بیماری(کوری) شیوع پیدا کرده و دنیا رو تاریکی وظلمات و نا امیدی فراگرفته…
    اما عکس از لحاظ نورگیری با توجه به منظور عکاس بسیار خوب و خلاقانه اعمال شده، اما فقط کمی کادر بندی بهتر و زاویه مناسب تره دوربین کار رو حرفه ای تر می کرد.
    با تشکر از عکاس محترم به خاطر عکس خیلی خوبش

    1. mahdikeivani

      ۳۰ تیر ۱۳۹۴

      سلام علیرضای عزیز
      در مورد کادر وزاویه کاملا حق داری و خودم ابدا راضی نیستم، میتونست خیلی بهتر شه اگر زمان بیشتری روی ادیتش میگذاشتم، در مورد داستان هم قشنگ بود واقعا.
      در کل ممنون

  6. عباس

    ۲۷ تیر ۱۳۹۴

    اول سلام و خسته نباشید خدمت همه دوستان
    عکس رو واقعا پسندیدم. ایده خیلی خوبی داره. ضمنا رسیدن به تنظیمات سرعت شاتر و ایزو و … هم زمان برده و نکته دیگه تامل عکاس برای رسیدن به لحظه مناسبه. اینکه چقدر صبر کردن رو خودشون بهتر میدونن. شایدم زود به عکس رسیدن. خب اول خواستم قسمتی از زحمتاشون رو بگم. نظر شخصی من اینه که عکس رو ادیت میکردن و برای انتقال بهتر حس هنری حتما انعکاس نور رو از روی اسفالت حذف میکردن. حتما به عنوان خواهش از عکاس این عکس میخوام عکس رو به فتوشاپ یا نرم افزار ادیت که خودشون صلاح میدونن ببرن و عکس رو ادیت کنن. بعد نتیجه رو اگر صلاح دیدن همینجا قرار بدن. میخوام همینجا این مساله رو هم بگم که اگر ایده این عکس همراه با ایده ادیت به ذهن عکاس عزیزمون رسیده بود احتمالا یه کوچولو با تغییر فاصله کانونی، نور ساطع شده از ماشینهای عقبتر رو بهش حالت تار یا محوشدگی میدادن. اونوقت نتیجه اش تلیفق حس حرکت و هجوم به سمت جلو میشد. نمیخوام نظر قطعی بدم. اما این روش باعث میشد منظورشون رو خیلی بهتر برسونن. البته موقع ادیت به نظرم انعکاس نورها از خود ماشینها هم باید مورد توجه باشه.چون حذف اونا عملا یک حس ابهام برای بیننده ایجاد میکنه که از خودش بپرسه اینا چی ان؟؟ البته ارتفاع هم قابل نقده، اما چون از روی پل عابر پیاده عکس گرفتن به نظرم این مورد چندان تحت کنترل عکاس نبوده و نباید بهش چندان ایراد گرفت. میشد مثلا از روی قسمت بار یک وانت نیسان عکس گرفت. اما اون موقع باید نیسان رو وسط اتوبان نگه میداشت… این قسمت آخر مزاح بود دوستان…

    1. mahdikeivani

      ۳۰ تیر ۱۳۹۴

      سلام عباس عزیز
      اول بگم که این یه عکس در حال حرکت بود، من معمولا دوربینم رو همه جا با خودم میبرم و این عکس هم نتیجه ی یه شب خرید رفتن بود، به خاطر داشتن همراه نتونستم تا گرفتن عکس ایده آل ادامه بدم ولی همین هم حدود ۲۰ دقیقه زمان برد.
      در مورد بازتاب نور روی آسفالت باید بگم صرفا به خاطر این که حس خوبی بهم میداد حتی شدیدترش هم کردم ولی چشم، ایده ی شما رو هم امتحان می کنم.
      در مورد فاصله ی کانونی هم راستش محدودیت لنز بود و گرنه منم با عکس هایی که فوکس شفافی دارن بیشتر موافقم.
      در مورد ارتفاع هم که همون توضیح اول گویاست دیگه 🙂
      در کل ممنون بابت نقدتون.

  7. sohayb mazhari

    ۲۷ تیر ۱۳۹۴

    با سلام خدمت عکاس محترم من وقتی این عکس رو میبینم احساس می کنم که همه ماشین ها دارن از چیز دیگری که در اون فضا هست خودشون رو مخفی میکنند در حالی که چراغ های ماشین ها روشن هست ولی تقریبا در تاریگی دیده نمی شن به نظر من این ماشین ها نیستن که باعث شدن فضا ترسناک به نظر بیاد بلکه تاریکی که رنگ غالبه. یا شایداگر هر کدام از ماشین ها رو نماد یک نفر در نظر بگیربم که به وسله ی چراغ روشن می خواهد این را بیان کند که ارتباط بیشتر برقرار کند ولی تاریکی که می تواند نماد مشغله باشد مانع اصلی این ارتباط است و این در حالی است که خیلی ماشین ها به هم نزدیک اند و در گذر زمان در حال حرکت.

  8. amirhossein_shafigh

    ۲۶ تیر ۱۳۹۴

    به نظر من این عکس عالی هستش.فضای این عکس به نظر من خیلی خیلی قشنگ هست و مخصوصا این فضای سیاه و تاریکش با نور چراغ های ماشین ها بسیار فضا رو زیبا کرده.

  9. محمد کریمی

    ۲۶ تیر ۱۳۹۴

    با سلام خدمت آقای کیوانی عکاس محترم . فکر میکنم یک چهارم پایینی عکس اگر برش بخوره بهتر بشه عکس. به انظمام اینکه کادر بندی اگر از سمت چپ تر میبود احتمالا پرسپکتیو یک نقطه ای بهتری داستیم . به نظر میرسه که عکس از بالای پل هوایی گرفته شده باشه . اگر میشد اندکی ارتفاع عکاس پایین تر میومد باز هم پرسپکتیوش بهتر میشد . عکس حس شلوغی تهران رو داره که حتی شب هم در تهران آرامش نیست . اگر میشد تعداد ماشینهایی که از نوع پژو هستن در جلوی کادر بیشتر میبودن . قطعا حس ترس عکس بالاتر میرفت . به دلیل نوع چراغ های پژو . اگر یک دست پژو ۲۰۶ می بود و همه هم در یک راستا . فکر کنم واقعا هولناک میشئ تصویر


لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *