یکی از چیزهای مورد علاقه من در مورد عکاسی در سفر، فرصت هایی است که برای ملاقات با افراد جالب در خیابان و گرفتن پرتره از آنها فراهم می کند. اینها برخی از چیزهایی هستند که من یاد گرفته ام، که می توانید در هنگام سفر آنها را به کار ببرید و پرتره های خیابانی بگیرید.
ادامه مطلببایگانی بر حسب عکاسی خیابانی
عکس های خیابانی با ترکیب بندی زیرکانه
عکاس خیابانی خلاق پاو بوسکاتو (Pau Buscató) لحظاتی را ثبت می کند که ذهن و چشم های شما را به بازی می گیرند. عکس هایی که باید به آن ها خیره شوید تا دریابید در واقع به چه چیزی می نگریستید – چراکه با ترکیب بندی هوشمندانه و زیرکانه ای ثبت شده اند. در ادامه از شما عزیزان برای تماشای شماری از عکس های خیابانی این هنرمند دعوت می کنیم.
ادامه مطلب۱۰ مقاله برتر آموزش عکاسی خیابانی
در این مطلب ۱۰ مقاله برتر عکاسی خیابانی سایت لنزک را تا آغاز سال ۹۷ به شما عزیزان معرفی خواهیم کرد. از این مقاله ها یاد می گیرید که عکاسی خیابانی چیست، به چه تنظیمات دوربینی احتیاج دارد و برای گرفتن عکس های خیابانی خوب به چه نکاتی نیاز است.
ادامه مطلباستفاده از اسپیدلایت ها در عکاسی خیابانی
نوری که اسپیدلایت ها (فلاش) به من می دهند درهیچ زمانی از طول روز به آن دست پیدا نمی کنم، همیشه استفاده از آن در خیابان، چه برای عکاسان ایرانی و چه عکاسان خارجی سخت بوده است.
ادامه مطلبمنظور هنری کارتیه برسون از این نقل قول چه بوده است
«۱۰۰۰۰ عکس اول شما بدترین عکس هایتان هستند.» در مقاله امروز نگاهی به نقل قول بالا از یکی از بزرگترین عکاسان خیابانی می اندازیم تا ببینیم چطور می توانیم از این قول نمادین در عکاسی مدرن استفاده کنیم.
ادامه مطلبآموزش: نظریه گشتالت در عکاسی خیابانی
نظریه های گشتالت (Gestalt) توسط روانشناسان آلمانی در دهه ۱۹۲۰ به رهبری ماکس ورتایمر با این باور که ذهن از گرایش های خودسازماندهی برای شکل دادن به یک «دید کلی جهانی» استفاده می کند، ایجاد شدند. این نظریه ها تلاش می کنند توضیح دهند که ما هر چیزی را که می بینیم چطور درک می کنیم و برای ایجاد یک «درک تصویری» چگونه آنها را در ذهن خود سازماندهی می کنیم. ایده اصلی این است که وقتی ما با یک صحنه آشفته از لحاظ بصری مواجه می شویم، ذهن ما آن را به الگوها و اَشکال قابل تشخیص تر ساده می کند. این نظریه ها تحت عنوان اصول گشتالت شناخته شده اند. منشأ خود کلمه گشتالت به معنی شکل دادن/ به تصویر کشیدن/ سازماندهی کردن است که به عنوان یک کل یکپارچه شده است. بنابراین، این نظریه ها اغلب به صورت «کل بزرگتر از مجموع بخش هاست» بیان می شوند، چون ذهن ما یک تصویر را در شکل کلی آن، و نه تک تک بخش های آن درک می کند. این مکانیزمی برای ذهن است که وقتی یک تصویر را می بیند دیوانه نشود.
ادامه مطلب